تعداد کمی طرفداران رژیم صهیونیستی بعد از مسابقه با ایجاد بلوا سعی در به آشوب کشیدن آن روز تهران داشتند. مردم تعدادی الاغ را که یک چشم آنها با چشمبند بسته شده بود، به یادآوری موشهدایان، وزیر دفاع وقت اسرائیل، در خیابانها میگرداندند.
از بازیهای المپیک 2008 پکن تاکنون در فضای زمانی و مکانی به وقوع پیوست که دو مسئول کمیته داوران در دو فدراسیون المپیکی جودو و تکواندو و همچنین دبیرکل کمیته ملی پارالمپیک به عنوان نمایندگان ایران در میادین بینالمللی و جهانی، نماینده رژیم اسرائیل را با عملکردشان به رسمیت شناختهاند که سوابق نشان میدهد که اینچنین رفتارهایی یک بدعتگذاری زشت محسوب میشود که حتی قبح و زشتی آن به پیش از انقلاب اسلامی ایران بازمیگردد.
به گزارش خبرنگار ورزشی تابناک؛ در خصوص تاریخچه رویارویی تیمهای ملی ایران و رژیم صهیونیستی، مثلث گذری به سوابق و مندرجات موجود در روزنامههای آن دوران زده و مطالبی را نقل کرده که بیان این مطالب در روزنامههای دوران پهلوی، نمیتواند خلاف واقع باشد و حتی قطعاً بخشی از واکنش تند مردم در آن دوران نسبت به تندروی در خصوص سلطه اسرائیل بر ایران و در اختیار داشتن حوزههای کلیدی نیز به واسطه حمایت کامل محمدرضا پهلوی از این کشور نامشروع با خودسانسوری رسانههای ورزشی وقت روبرو شده است.
آنچه میتوان در ابتدای این سوابقی جالب ذکر کرد سیاست دوگانه رژیم شاه پیش از انقلاب در ارتباط با رژیم صهیونیستی است که دولتمردان آن از این سیاست با عنوان بهرسمیت شناختن اسرائیل با دو فاکتور نام میبردند. رژیم غاصب قدس شروع منازعهای سخت میان مردم مذهبی ایران با رژیم شاه بود، چه آنکه بسیاری از هرگونه رابطه با اسرائیل بهدلیل غاصب بودن آن ابا داشتند، اما رژیم شاه در واقع در مناسبات خود هیچ دریغی از علنی شدن رابطه با سران اسرائیل نداشت. در ورزش اما شیوه مبارزه با شاه بهشکل دیگری بود.
پیروزی اسرائیل بر همسایگان عربش در جنگ شش روزه، خشم مسلمانان ایران را نیز برانگیخت، چهآنکه خود را عمیقا با اعراب مخالف اسرائیل همآرمان میدانستند و حکومت شاه را که شایع بود ابائی از فروش نفت به اسرائیل ندارد، بهعنوان متحد این دشمن میشناختند.
اما شکست اعراب در جنگ شش روزه سال 1967، به احساسات ضدصهیونیستی میان مسلمانان ایران دامن زد آنگونه که در بسیاری سخنرانیها در مساجد، رژیم صهیونیستی آماج تهدیدهای غیرمستقیم قرار گرفت. در چنین فضایی در سال 1968 (1347) اعلام شد که تیم ملی فوتبال اسرائیل برای شرکت در بازیهای جام ملتهای آسیا که هر چهار سال یک بار میان مسابقات جامجهانی فوتبال انجام میشود و از جام ملتهای اروپا هم قدمت بیشتری دارد، به ایران میآید.
به این ترتیب، درست در زمانی که تیمهای ورزشی اعراب، اسرائیل را تحریم میکردند، رژیم شاه ایران که خواستار پیگیری یک سیاست مستقل در قبال مساله اعراب و اسرائیل بود، میزبان یک تیم از اسرائیل شد. در هفتههای پیش از مسابقات، تنش در تهران کاملا آشکار بود. این شایعه رواج داشت که یهودیان ایران از تیم اسرائیل حمایت خواهند کرد.
برخی از سران رژیم شاه و گروهی از زمانی که در اولین بازی اسرائیل علیه هنگگنگ آنها به نفع اسرائیل شعار دادند، هدف پرتاب بطری از سوی دیگر تماشاگران قرار گرفتند. هنگامی که ایران و اسرائیل به فینال رسیدند، همه این مسابقه را بهگونهای ادامه جنگ 1967 میدیدند.
تنش در تهران بالا گرفته بود و در روز مسابقه (29 اردیبهشت) شایعهای وسیع در شهر پیچید که حبیبالقانیان، یک سرمایهدار متمول یهودی که با رژیم شاه ارتباطات تنگاتنگی داشت و مالک ساختمان معروف پلاسکو در چهارراه استانبول و مورد تنفر شدید مردم مسلمان ایران بود، 1500 بلیت استادیوم 30000 نفره امجدیه را برای توزیع میان یهودیان خریده است تا به نفع تیم اسرائیل شعار دهند.
بلیت در بازار سیاه به قیمت بالا معامله میشد و تعدادی از تماشاگران بدون بلیت بهدرون استادیوم هجوم آوردند. این خود بهشایعهای دیگر دامن زد که براساس آن ماموران درهای ورزشگاه امجدیه را به عمد باز گذاشته بودند تا مردم بدون بلیت وارد شوند و شاه بتواند با ایجاد امکان حضور مسلمانانی که بهنفع تیم ایران شعار میدادند، پیوند خود را با اسلام و ایرانیت به اثبات رساند.
در طول مسابقه تماشاگران شعارهای ضداسرائیلی سر میدادند و بالونهایی با نقش صلیب شکسته به هوا پرتاب میکردند. در پایان تیم ملی ایران با گلهای همایون بهزادی و پرویز قلیچخانی با نتیجه دو بر یک بر تیم اسرائیل به پیروزی رسید و قهرمان فوتبال آسیا شد.
شور و هیجان استادیوم را فراگرفت. تماشاگران زمین بازی را گل باران کردند و بیش از دو ساعت در محل مسابقه به سردادن شعارهای ملی پرداختند در حالی که پلیس با نگرانی از سفارت آمریکا که مجاور استادیوم بود حفاظت میکرد. تعداد کمی طرفداران رژیم صهیونیستی بعد از مسابقه با ایجاد بلوا سعی در به آشوب کشیدن آن روز تهران داشتند. مردم تعدادی الاغ را که یک چشم آنها با چشمبند بسته شده بود، به یادآوری موشهدایان، وزیر دفاع وقت اسرائیل، در خیابانها میگرداندند.
طرفداران رژیم صهیونیستی با این پیروزی به شایعاتی دامن زدند از جمله اینکه دولت شاهنشاهی ایران به داور مسابقه رشوه داده، یا این که تیم اسرائیل عمدا باخته تا شاه بتواند ادعا کند آنچه اعراب از انجامش ناتوان بودند، یعنی شکست اسرائیل، در کشور او تحقق یافته است. از دیدگاه بسیاری از تماشاگران ایرانی، این یک مسابقه بین دو دولت نبود بلکه مسابقهای بود که بعد از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل باعث شکست رژیم غاصب صهیونیستی در میدان بینالمللی شده بود.
پیروزی 1347، فوتبال را به پدیده ویژهای در ایران مبدل کرد. بازیکنان تیم ایران بارها به شرکت در برنامههای رادیویی دعوت شدند و عکسهای آنها در خیابانها دست بهدست میشد. همه روزه بهجوانانی که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکردند افزوده شد و این خود شایعه دیگری را دامن زد که سود این پدیده، بهجیب کارخانه پلاستیکسازی حبیب القانیان میرود.
در سال 1974، مسابقات آسیایی در ایران برگزار شد. یک سال پس از چهار برابر شدن قیمت نفت که ثروت عظیمی را به ایران سرازیر کرده بود، شاه میخواست با میزبانی بازیهای آسیایی وجهه بینالمللی ایران را افزایش دهد. این بازیها در صورت موفقیت میتوانست پیشدرآمدی باشد برای برگزاری بازیهای المپیک در ایران. میزبانی بازیهای المپیک میتوانست راهگشای عضویت ایران در میان کشورهای پیشرفته باشد، کما اینکه ژاپن هم پس از بازیهای المپیک 1964 توکیو بود که به جرگه کشورهای صنعتی و ثروتمند پیوست.
یک سال بعد از جنگ اکتبر اعراب و اسرائیل، ایران و اسرائیل دوباره در تهران بهعنوان فینالیستهای فوتبال درمقابل هم قرار گرفتند. بازیهای آسیایی سال 1974 که به دنبال جنگ اکتبر 1973 برگزار میشد، طبعا جنجال بهدنبال داشت. در نتیجه یک پیروزی بر اسرائیل میتوانست بهاندازه کافی مدال نصیب تیم ایران کند که بهمقام دوم دست یابد. در این بازی با یک گل اسرائیل به دروازه خود، ایران یک بر صفر پیروز شد تا مخالفان رژیمشاه در ورزشگاه آزادی پرچم رژیم صهیونیستی را به آتش بکشند؛ خاطرهای ورزشی که هیچگاه از ذهن اهالی فوتبال پاک نخواهد شد.
حال آنچه میتوان به عنوان یک پرسش اساسی مطرح ساخت، این است که چگونه برخی پس از این سالها رسماً به حمایت از اسرائیل در میادینی همچون المپیک میزنند و با طرح ادعاهای جالب خود را تبرعه میکنند؟ آیا اعتقادات گروهی نسبت به مردم مظلوم فلسطین سستتر از بیش از سی الی چهل سال پیش شده که حکومت اسلامی در این مملکت مستقر نبود یا این رفتارها ر ا باید بدون سازماندهی و حرکتهای خودسرانه خواند؟ اگر چنین است، چرا با این افراد و نهادها که اسرائیل را به رسمیت شناختهاند هیچ برخوردی نمیشود و آنها در کمال آرامش در داخل و خارج کشور فعالیت میکنند؟
تا سال 1993 ، 579 قطعنامه به نفع مردم فلسطین صادر گردیده است . مهمترین آنها چهار قطعنامه ای است که پایه صلح در خاورمیانه می باشند . از این میان ، قطعنامه هر دو کشور اسرائیل و فلسطین موحجودیت می یابند . قطعنامه بعدی ، قطعنامه 194 نیز به اسرائیل حکم می کند دستور و اجازه بازگشت پناهندگان فلسطینی سال 1948 به بعد را به خانه های خود صادر کند و به کسانی که نمی خواهند مراجعت کنند ، غرامت بپردازد . به دنبال جنگ 1967 ، شورای امنیت قطعنامه 242 را صادر می کند . این قطعنامه سرانجام درخواست می نماید که اسرائیل از تمامی اراضی که به روز اشغال کرده ، خارج شود . پس از جنگ 1973 شورای امنیت قطعنامه 338 صادر نموده و در آن دستور می دهد که اسرائیل قطعنامه 242 را اجرا نماید و بدین ترتیب مجدداً تاکید می کند که اسرائیل باید اراضی اشغالی را باز پس دهد .
قطعنامه 242
پس از شروع جنگ شش روزه ( 1967 ) که منجر به شکست اعراب و اشغال نواحی ساحل غربی بلندیهای جولان و زه و شبه جزیره سینا بوسیله اسرائیل گردید ، شورای امنیت قطعنامه 242 را تصویب نمود . در این قطعنامه که زمینه ای برای مذاکرات بعدی و حل نهایی مشکل خاورمیانه فرض شده بر غیر قابل قبول بودن تحصیل قلمرو بوسیله جنگ و تلاش برای یافتن صلح دائم تاکید شده است تا همه کشورهای منطقه بتوانند در امنیت به سر برند.
بر اساس قطعنامه 242 برقراری صلح دائم تاکید شده است تا همه کشورهای منطقه بتوانند در امنیت به سر برند .
براساس قطعنامه 242 برقراری صلح با دوام به اصول زیر بستگی داشت .
1- عقب نشینی اسرائیل از سرزمینهایی که در جنگ اخیر به اشغال در آورده است .
2- احترام حاکمیت ، تمامیت اراضی و استقلال سیاسی همه کشورهای منطقه و زندگی کردن آنها در صلح و مرزهای شناخته شده .
3- تضمین آزادی کشتیرانی در آبراه های بین المللی منطقه .
4- حل عادلانه مساله پناهندگان ( فلسطین ) .
قطعنامه 242 مورد قبول قدرتهای جهانی و اکثریت کشورهای غرب قرار گرفت اما طرفین اصلی منازعه بین فلسطینی ها و اسرائیلی ها حاضر به قبول آن نبود ، زیرا هر دو مدعی مالکیت تمامی خاک فلسطین بودند .
قطعنامه 338
این قطعنامه پس از جنگ چهارم اعراب و اسرائیل در 22 اکتبر 1973 توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد به تصویب رسید .
طیق این قطعنامه :
1- از تمامی طرحهای درخواست شده بود تا هر گونه تیر اندازی را متوقف و فوراً به همه فعالیت های نظامی در مناطق اشغالی ، تا حداکثر دوازده روز ساعت پس از اتخاذ این تصمیم ، خاتمه دهند .
2- از تمامی طرفهای درخواست می کرد تا بلافاصله پس از شروع آتش بس ، مفاد قطعنامه 242 شورای امنیت را با تمام جزئیاتش به مرحله اجرا در آورند.
3- از طرفین درخواست می کند برای استقرار یک صلح پایدار و عادلانه در خاورمیانه ، با یکدیگر وارد مذاکره شوند.
1- بر اساس توافقنامه طرح تقسیم فلسطین در سال 1948 می بایست 12300 کلیومتر مربع از کل فلسطین در اختیار فلسطینی ها و 14700 کیلومتر مربع در تصرف اسرائیل باشد . به عبارت دیگر حدود 45 درصد ، متعلق به فلسطین و 55 درصد در اختیار اسرائیل باشد .
2- بر اساس قطعنامه شماره 244 ، که پس از اشتغال باقیمانده سرزمینهای فلسطین در جنگ 1967 صادر شد . می بایست تمام کرانه غربی و نوار غزه همراه با مناطق اشغال شده در جنگ 1967 به فلسطینی ها مسترد گردد که حدود 6000 کیلومتر مربع می باشد .
3- در کنفرانس مادرید در سال 1991 ، آمریکا و اسرائیل قول استرداد 100 درصد از سرزمینهای کرانه باختری و نوار غزه را به رهبران ساف و یاسر عرفات دادند و به این وسیله تمام امتیازات لازم را از او ستاندند .
4- در کنفرانس اسلو در سال 1993 ، توافقنامه غزه – اریحا رقم 100 درصد به 90 درصد کاهش یافت .
5- در قرار داد مریلند و وای ریو1 ، در سال 1997 ، رقم 90 درصد مجدداً کاهش یافت و به 40 درصد رسید .
6- در اجلاس شرم الشیخ و توافقنامه وای ریور2 ، در سال 1997 ، رقم 40 درصد بازهم کاهش یافت و به 18 درصد رسید، یعنی 1018 کیلومتر مربع .
7- در اجلاس کمپ دیوید ، در تابستان سال 2000 ، رقم 18 درصد به 5/13 درصد کاهش یافت .
8- در کنفرانس اسلو صحبت از ایجاد حکومت مستقل فلسطینی بود، اما در طول مذاکرات موضوع ، به نوعی خودمختاری محدود با قدرت عمل بسیاری پایین تر تبدیل شد
16- کنفرانس صلح مادرید : طرح صلح آمریکا با شعار « زمین در برابر صلح » ، نقطه عطفی در طرح های صلح میان اعراب و اسرائیل محسوب می شود . اولین دور مذاکرات در مادرید پایتخت اسپانیا ، در 30 اکتبر 1991 و با حضور هیاتهایی از سوریه، لبنان ، اسرائیل و هیات مشترک اردنی – فلسطینی آغاز شد .
این مذاکرات از دور چهارم به واشنگتن منتقل گردید . نا دور پنجم مذاکرات ، که در اسرائیل حزب « لیکود » حاکم بود ، هیچگونه اتفاق خاصی رخ نداد . اما از دور ششم که حزب « کار » به رهبری « اسحاق رابین » روی کار آمد ، مذاکرات صلح شاهد شعارهای جدید از سوی رابین بود . رابین با متهم کردن لیکود مبنی بر اینکه مانع پیشرفت مذاکرات و تحقق صلح بوده اعلام نمود که قطعنامه های 242 و 338 را قبول داشته ولی عقب نشینی از جنوب لبنان را بر اساس قطعنامه 425 شورای امنیت را رد کرد و این عقب نشینی را منوط به تضمین امنیت اسرائیل از سوی لبنان و از طریق خلع سلاح و انهدام حزب ا... دانسته است . همچنین دفتر نخست وزیری اسرائیل اعلام نمود که ادامه شهرک سازی ، روند مذاکرات را طولانی می کند . بنابراین شهرک سازی متوقف می شود. البته هیچ کدام از وعده ها تحقق نیافت و از ادامه مذاکرات نتیجه ای حاصل نشد . پس از مرحله اول دوره هفتم مذاکرات ، « بیل کلینتون » از حزب دموکرات ، رئیس جمهور شد و حمایت آمریکا از اسرائیل در این مذاکرت بیشتر و نیز مذاکرات چند جانبه ( اسرائیل و هیات های عربی ) به مذاکرات دو جانبه تبدیل گردید.
مذاکرات صلح مادرید پس از ده دوره ، به نتیجه قطعی و روشنی دست نیافت و عملاً به بن بست رسید . اما شکسته شدن قبح مذاکره با رژیم اشغالگر و شناسایی آن به عنوان یک دولت قانونی و مشروع ، به هر حال برای اسرائیل یک پیروزی و موفقیت بزرگ محسوب می شود .
حذف کلی این مذاکرات به این صورت بود که یک خود گردانی فلسطینی می تواند در کرانه غربی و نواره غزه ایجاد شود . این خود گردانی باید ظرف 5 سال تشکیل و برای یافتن راه حل نهایی باید طی سه سال ، مذاکرات بیشتری انجام شود.
پس از پایان ده دوره مذاکره که در ژوئن 93 پایان یافت ، رئیس هیات فلسطینی اعلام کرد که فرایند صلح در خطر است و ما نمی توانیم مذاکره کنیم . وی کلینتون را به جانبداری از اسرائیل متهم کرد و گفت « 20 ماه مذاکره و سه هفته شرکت در دهمین دور مذاکرات دو جانبه نشان داد ، شکافی که بر سر مسائل مهم ، دو طرف را از یکدیگر جدا می سازد ، به حال خود باقی است »
17- کنفرانس اسلو و توافقنامه غزه – اریحا
همزمان با مذاکرات چند جانبه بین نمایندگان اعراب و اسرائیل که پس ا زده دور به نتیجه روشنی نرسید ، گفتگوی دو جانبه بین طرف های اصلی یعنی ساف و اسرائیل به طور مخفیانه در اسلو در جریان بود. پس از ماه ها مذاکره ، سرانجام در سپتامبر 1993 اسحاق و یاسر عرفات ، کلیات توافقنامه غزه – اریحا را امضاء کردند .
این توافقنامه مبنای اصلی طرح به اصطلاح صلح خاورمیانه است و تمام تحولات و مذاکرات انجام گرفته از سال 1993 تا 2001 میان رژیم صهیونیستی و ساف در چارچوب این توافقنامه می باشد .
تا این زمان رهبری عرفات چه در ساف ( به دلیل انشعاب متعدد و ابراز مخالفت های داخلی به خاطر تنازلات پی در پی وی در قبال اسرائلیان )، چه در سرزمینهای اشغالی ( به خاطر رشد گرایشات اسلام خواهانه حماس و جهاد اسلامی ) و چه در منطقه و حوزه بین الملل (به خاطر حمایت از صدام و کودتای اوت 92 شوروی ) به اعلی درجه ضعف رسیده بود و رهبری پیر ساف که می دید دیگر هیچ برگ برنده ای برای از دست دادن ندارد، دست به قمار بزرگ گفتگوهای سری اسلو زد .
دو طرف یکدیگر را به رسمیت شناختند و موافقت کردند که یک خودگردانی فلسطینی را نخست در غزه ایجاد کنند و سپس در نقاط دیگری از کرانه غربی رود اردن توسعه دهند . خودگردانی می بایستی شامل امور بهداشتی ، آموزش و پرورش ، خدمات اجتماعی ، جهانگردی ، مالیات و پلیس باشد . اما مسایل مربوط به شهرک های یهودی نشین ، پناهندگان فلسطینی ، بیت المقدس شرقی بر 90% از سرزمین فلسطین کاملاً مسجل شده و رسمیت یافت .
خودمختاری فلسطینی ها ، تنها بر کمتر از 3% از کرانه باختری و 60% از نوار غزه که مجموعاً 288 کیلومتر مربع از وسعت 27000 کیلومتر مربعی مورد پذیرش قرار گرفت که شامل غزه ، اریحا و چند روستای کوچک می شد . با این توافقنامه فلسطینی ها بر 1% از خاک فلسطین ، خودمختاری بدست آوردند .
موضوع چگونگی حاکمیت بر 9% باقی مانده که شامل بیت المقدس نیز می باشد ، به دورهای بعدی مذاکرات موکول گردید و در خوشبینانه ترین حالت، حکومت خود گردان در 5 % از سرزمی فلسطین تشکیل گردید .
یاسر عرفات ، رهبر ساف بعنوان نماینده قانونی مردم فلسطین و رئیس حکومت خودگردان معرفی گردید .
حکومت خودگردان فلسطین از داشتن ارتش مستقل ، بودجه جداگانه ، پول رایج ، سیاست خارجی و...محروم بود و حتی صادرات هر گونه کالا و مواد از طریق وزارت بازرگانی و وزارت خارجه اسرائیل می بایست انجام گردد. حتی در انتخابات شورای قانون گذاری فلسطین ، رژیم صهیونیستی ، نامزد ها را باید تأیید کند .
در توافقنامه غزه – اریحا ، مسائل مهمی نظیر سرنوشت آوراگان ، آینده حکومت خودگردان ، سرنوشت بیت المقدس ، مساله آب و شرح وظایف حکومت خود گردان ، چگونگی ارتباط غزه یا اریحا همچنان مبهم و لاینحل باقی مانده بود و این موارد به دور آخر مذاکرات موکول شده بود.
با توافقنامه غزه – اریحا کشورهای غربی موظف شدند رژیم صهیونیستی را به رسمیت بشناسند و به عادی سازی روابط و بر قراری مناسبات اقتصادی با اسرائیل مبادرت ورزند .
18- قرار داد طابا : با استمرار روند مذاکرات میان رژیم صهیونیستی و عرفات ، در تاریخ 20/5/1374 قرار داد طابا به امضاء رسید .
بر اساس این قرار داد حاکمیت خود مختار حکومت گردان بر شهرهای جنین ، طولکرم، نابلس، قلقیلیه ، رام ا... و بخشی از شهرالخلیل اعمال می گردید و متعاقب آن عرفات و ساف در مقابل کلینتون متعهد شدند بندهای مربوط به نابودی اسرائیل را از منشور ملی فلسطین و اساسنامه سازمان آزادیبخش فلسطین ، حذف نمایند .
19- توافقنامه صلح مریلند ( وای ریور 1 ) : پس از گذشت 5 سال از امضای توافقنامه اسلو و همچنین توقف 19 ماهه مذاکرات صلح در تاریخ 23/7/1373 مذاکرات نتانیاهو – عرفات ، با وساطت جدی رئیس جهموری آمریکا در مریلند آغاز شد . هیئت های فلسطینی – اسرائیلی پس از 9 روز مذاکرات فشرده که با مشارکت کلینتون و جورج تنت ، رئیس C.I.A صورت گرفت ، توافقنامه جدید را در تاریخ 1/8/1377 ( پاییز 98 ) منعقد نمودند .
بر اساس این توافقنامه ،؟ نیروهای اسرائیلی از 1/13% از خاک کرانه باختری در عرض سه ماه فرا خوانده می شوند .
ایم مقدار زمین به سه طریق اداره می گردد:
1- حاکمیت مدنی و امنیتی 1 تا 3 % کرانه غربی ، در اختیار حکومت خود گردان است .
2- قسممت اعظم از 1/13 % تحت عنوان « حاکمیت مشترک » اداره گردد که امور مدنی در اختیار حکومت خود گردان و امور امنیتی بعهده اسرایئل است .
3- مابقی ، منطقه حفاظت شده طبیعی می باشد که فلسطینی ها در آن حق ساخت و ساز ندارند .
در عین حال اسرائیل متعهد می شود که 750 تن از زندانی های فلسطینی را طی سه مرحله آزاد کند ( در این زمان 3500 فلسطینی در زندان های رژیم صهیونیستی به سر می بردند )
تشکیلات خودگردان نیز تعهد می کند کلیه سلاح ها و تجهیزات نظامی غیر قانونی در سرزمین های فلسطینی مصادره کند و با سرویس های امنیتی آمریکا و اسرائیل برای از بین بردن گروه های تروریستی و جریان مخالف روند صلح ، همکاری نزدیک و همه جانبه داشته باشند .
20- قرار داد وای ریور 2 (شرم الشیخ دوم )
توافقنامه شرم الشیخ دوم در 13/6/1378 ( تابستان 1999 )در شهر شرم الشیخ واقع در مصر ، با حضور « مادلین آلبرایت » وزیر امور خارجه آمریکا، و طرف های اسرائیلی و فلسطینی به امضاء رسید ،که در واقع برنامه زمان بندی ، درباره چگونگی اجرای قرار داد مریلند یا وای ریور 1 مفاد مرحله اجرا در آمد :
1- عقب نشینی از 7 % اراضی کرانه باختری که از 19/6/1378 تا 22/6/1378 انجام شد ، اما بعداً حکومت خود گردان اعلام کرد اسرائیل به جای 7% از 5/6 % عقب نشینی کرده که از سوی اسرائیل رد شد .
2- عقب نشینی مرحله دوم که قرار بود از 24/8/1378 ، طابق با 15 نوامبر 1999 ، انجام شود به دلیل اینکه اسرائیل اراضی غیر قابل سکونت را به حکومت خودگردان داد، عملاً با مخالفت حکومت خودگردان روبرو گردید و عملی نشد.
3- به جای آزادی 750 زندانی در مرحله عمل ، 350 زندانی آزاد گرید که از زندانیان غیر جهادی بوند. فقط 12 نفر از زندانیان حماس و سازمان جهاد اسلامی آزاد شدند .
4- تخلیه 6 شهرک و واگذاری آن به حکومت خود گردان نیز عملی نشد و باراک آن را به مرحله نهایی مذاکرات واگذار نمود .
5- حکومت خودگردان تعداد زیادی از مسؤولین و کادرهای حماس و سازمان جهاد اسلامی را دستگیر و زندانی نمود .
این اقدام با همکاری C.I.A و موساد و با هماهنگی دستگاه اطلاعاتی اردن ، مصر و حکومت خود گردان و در تاریخ 29/6/1387 با دستگیری ابراهیم القوشه ، سخنگو ، خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی ، موسی ابومرزوق و محمد ابونضال از اعضای دفتر سیاسی حماس به اوج خود رسید .
21- اجلاس کمپ دیوید 2 :
اجلاس کمپ دیوید 2 ، در آمریکا در اواخر مرداد 1379 ( تابستان 2000 ) و با حضور مسؤولین آمریکا ، رژیم صهیونیستی و حکومت خودگردان تشکیل گردید .
موضوعات مورد بحث در این اجلاس عبارت بودند از :
1- سرنوشت بیت المقدس .
2- وضعیت آوارگان فلسطینی ( آوارگان سال 1948و 1967 ) .
3- اعلام موجودیت کشور مستقل فلسطین .
4- مرزهای حکومت خود گردان .
5- وضعیت شهرکهای یهودی نشین در کرانه باختری و نوار غزه .
6- چگونگی تقسیم منابع آب .
باراک یک روز پس از بدست گیری زمام امور رژیم صهیونیستی ، بر چهار موضوع ، تحت عنوان « خطوط قرمز اسرائیل برای مذاکره » در دو روز پایانی مذاکرات صلح تأکید کرد که عبارنتد از :
1- بیت المقدس و قدس برای همیشه تحت حاکمیت اسرائیل خواهد بود.
2- اسرائیل تحت هیچ شرایطی به مرزهای 1967 ، بازنخواهد گشت .
3- حکومت خودگردان و فلسطینی ها، هرگز اجازه داشتن ارتش نخواهند داشت .
4- شهرک های یهودی نشین در کرانه باختری و نوار غزه تحت حاکمیت اسرائیل خواهند بود.
همچنین باراک قبل از شروع مذاکره دور آخر اعلام کرد ، اجازه بازگشت به آوارگان فلسطینی 1948 و 1967 را نخواهد داد .
بنابراین از شش مساله ای که در دستور کار دور آخر قرار داشت ، رژیم صهیونیستی چهار موضوع را به عنوان خطوط قرمز اسرائیل مطرح نمود که اصلاً قابل بحث نمی باشد . نپذیرفتن مساله پنجم نیز کاملاً بدیهی است ، زیرا در صورت بازگشت آوارگان فلسطینی سالهای 1948 و 1967 که بیش از 3/5 میلیون نفر تخمیم زده می شوند، ترکیب جمعیت به نفع فلسطینی ها رقم می خورد و همان طور که پیش بینی می شد ، این دور مذاکرات نیز با شکست روبرو شد .
1- در سال 1951 ، کنفرانس صلح پاریس تشکیل گردید . در این کنفرانس پیشنهاد پرداخت غرامت جنگی و بازگشت تعدادی از آوارگان عرب و همچنین تعیین مرزها ارائه گردیده . اعراب بر انجام مذاکرات غیر مستقیم با رژیم صهیونستی اصرار داشتند ولی اسرائیل آن را رد نمود و از مذاکره خودداری کرد و لذا فلسطینی ها حملات خویش را از مرزها آغاز نمودند .
2- در سال 1955 ، « دالس » وزیر خارجه وقت آمریکا ، با پشتیبانی انگلستان و فرانسه پیشنهاد تعیین مرزها و بازگشت آوارگان به میهن و اعطای ضمانت نامه های بین المللی را داد، ولی اعراب موافقت نکردند و پاسخ اسرائیل جز در مورد تعیین مرزها، مثبت بود.
3- در سال 1962 ، « جانسون » در سازمان ملل متحد پیشنهاد نمو دکه به آوارگان عرب، حق بازگشت به میهن یا دریافت غرامت داده شود. اعراب به بازگشت تأکید داشتند ولی اسرائیل به کل پیشنهاد پاسخ منفی داد .
4- در سال 1965 ، « حبیب بورقیه » رئیس جمهوری تونس بر اساس تقسیم فلسطین مصوبه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1949 ، پیشنهاد راه حل مرحله ای را داد. پیشنهاد بورقیه با عکسل العمل شدید اعراب بویژه « جمال عبد الناصر » علیه وی مواجه شد و اسرائیل نیز در مقابل پیشنهاد مذکور طرح « اشکل » را عرضه کرد که مبتنی بر جمع کردن آوارگان جهان عرب و تحقق متارکه در مرزها بود .
5- بعد از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در ژوئن 1967 ، شورای امنیت قطعنامه مشهور 242 را به تصویب رساند. در این قطعنامه از عقب نشینی اسرائیل ، مرزهای امن، حل مشکل آوارگان ( ملت فلسطین ) صحبت شده است .
6- در سال 1970 « ویلیام راجرز» وزیر خارجه آمریکا ، طرحی را مطرح نمود مبتنی بر اجرای قطعنامه 242 شورای امنیت در مورد مصر و اردن ،( برقراری آتش بس سه ماهه در کانال سوئز وساطت سازمان ملل متحد برای حل بحران ). عکس العمل اعراب ( به جز فلسطینی ها ) و اسرائیل مثبت بود و آتش بس پیشنهادی در کانال سوئز عملاً پذیرفته شد.
7- در سال 1972 ، اردن، طرح پادشاهی متحده عرب را عرضه کرد که هدف از آن متحد کردن شرق و غرب رود اردن ، تحت سلطنت رژیم اردن بود. این طرح با مخالفت اعراب روبرو گردید .
8- در سال 1973 کنفرانس ژنو برای حل مسائل خاورمیانه تحت ریاست مشترک آمریکا و شوروی تشکیل گردید . اردن و مصر در این کنفرانس شرکت کردند ولی سوریه از حضور در آن خوداری ورزید .
9- در سال 1977 ، « کارتر » رئیس جمهوری وقت آمریکا ، اصل « زمین در برابر صلح » را اعلام کرد و خواستار الحاق سرزمین فلسطین به اردن شد . پاسخ اعراب مثبت بود و فلسطینی ها احتیاط نشان دادند ، ولی اسرائیل موضع منفی گرفت .
10- در سال 1978 ، توافق های کمپ دیوید میان سادات و اسرائیل با مشارکت آمریکا امضاء شد . در توافقهای مزبور قطعنامه 242 شورای امنیت مورد تأیید قرار گرفته و از امضای پیمان صلح میان مصر و اسرائیل و اعطای خودمختاری به ساحل غربی و نوار غزه، سخن به میان آمده است .
عکس العمل اعراب در مقابل توافق های کمپ دیوید شدید بود ، به نحوی که کنفرانس سران عرب در بغداد تشکیل گردید و طی آن عضویت مصر در جامعه عرب تعلیق شد و مقر جامعه مزبور از قاهره به تونس منتقل شد و مجازات های دیگری علیه مصر در سطح جهان عرب اعمال گردید. ولی علیرغم آن، سادات به راه مصالحه جداگانه با اسرائیل و نزدیکی بیشتر با آمریکا ادامه داد و پیمان صلح بین مصر و رژیم ذکر شده ، در ماه مارس سال 1979 ، امضاء شد .
11- در سال 1980 ، جامعه اقتصادی اروپا اعلامیه « ونیز » را منتشر کرد که طی آن شرکت « ساف » در مذاکرات آینده صلح خاورمیانه خواسته شده است . واکنش اعراب در مقابل اعلامیه ونیز مثبت و اسرائیل منفی بود .
12- در سال 1981، « لئونید برژنف » ، رهبر حزب کمونیست و رئیس اتحاد جماهیر شوروی ، طرحی را ارائه داد که در آن از تشکیل یک کنفرانس بین المللی برای بررسی مساله خاورمیانه ، مرزهای امن و تشکیل کشور فلسطین صحبت شده است . عکس العمل اعراب در مقابل این طرح مثبت و پاسخ اسرائیل منفی بود .
13- در تابستان 1981 ، « امیر فهد » ولیعهد عربستان سعودی ، طرحی را عرضه کرد. این طرح متضمن عقب نشینی اسرائیل از سرزمین های اشغالی عرب ( در سال 1967 ) ، تشکیل کشور فلسطین و حق زندگی در صلح برای همه کشورهای منطقه بود. پاسخ اعراب به استثنای سوریه و لیبی و برخی از سازمان های فلسطینی ، مثبت و عکس العمل اسرائیل منفی بود .
14- در دسامبر 1982 ، در حالی که آخرین گروه از رزمندگان فلسطینی ، پس از 88 روز مقاومت در مقابل تهاجم گسترده نیروهای اسرائیلی به لبنان ، شهر بیروت را ترک می کردند ، «رونالد ریگان » رئیس جمهور وقت آمریکا ، طرح خاورمیانه ای خود را اعلام نمود .
در طرح ریگان از پیوستن سرزمین های فلسطینی ساحل غربی و نوار غزه به اردن و تحقیق خود مختاری برای فلسطینی ها در این مناطق صحبت شده است .
این طرح اگر چه دولت مستقل فلسطینی و بطور کلی حق تعیین سرنوشت برای ملت فلسطین را نادیده گرفت ، ولی به جز از سوی سوریه و لیبی با مخالفتی در سطح جهان عرب روبرو نشد و سازمان آزادبخشی فلسطین ( ساف ) هم به دلایل فوق آن را غیر کافی دانسته است . اما عکس العمل اسرائیل در مقابل طرح مذکور منفی بوده است .
15- در سپتامبر 1982 ، کنفرانس سران عرب در شهر فاس ( مغرب )، طرحی را تصویب نمود که به « منشور فاس » معروف شده است .
در این طرح از عقب نشینی نیروهای اسرائیلی تا پشت مرزهای سال 1967 ، تشکیل دولت مستقل فلسطینی ، به رهبری « ساف » و تضمین طرح برای تمام دولت های منطقه توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد ، سخن به میان آمده است . منشور فاس مورد تصویب اکثر کشورهای عرب و همچنین ساف واقع شد .
دهه اول قرن بیست و یکم میلادی با فراز و فرودهای بسیاری در صحنه تحولات جهان روبرو بود. این فراز و فرودها البته در منطقه خاورمیانه خصوصا سرزمین های اشغالی فلسطین بیش از سایر نقاط جهان ملموس به نظر می رسد . شکست نشست کمپ دیوید 2، وقوع انتفاضه الاقصی ، حوادث 11 سپتامبر ، لشکرکشی آمریکا به دو کشور افغانستان و عراق، مرگ یاسر عرفات و ملک فهد ، پیروزی جنبش اسلامی حماس در انتخابات فلسطین، وقوع دو جنگ 33 روزه و 22 روزه علیه لبنان و نوار غزه و... شاید مهمترین تحولات یک دهه اخیر منطقه خاورمیانه محسوب می شود. خبرگزاری قدس با توجه به اهمیت واکاوی عملکرد جبهه مقاومت خصوصا در فلسطین مروری کوتاه به برجسته ترین حوادث یک دهه اخیر مشخصا فلسطین دارد که با نگاهی گذرا به این حوادث جایگاه جبهه مقاومت به نسبت دشمنانش بیش از گذشته قابل فهم می شود.
زمینههای پیدایش
درپی یورش وحشیانه و گسترده رژیم صهیونیستی به لبنان در ژوئن 1982 که به محاصره 80 روزه بیروت غربی و سپس خروج چریکهای فلسطینی منجر گردید، تحرک سیاسی رهبر قدیمی ساف به سرکردگی عرفات مورد انتقاد شدید فرماندهان و شخصیتهای فلسطینی قرار گرفت که انشعابهای اساسی در بنیه ساف را باعث گردید.
اهم محورهای اساسی انتقادات مخالفان عرفات
1.موضعگیری مشکوک عرفات در مقابل طرح ریگان، که در آن حقوق مردم، نادیده گرفته شده بود.
2. تغییر هم پیمانهای "ساف " در چهارچوب جهان عرب نسبت به تقویت روابط با مصر و اردن و عراق
3. دیدارهای مکرر گروههای به اصطلاح پیشرو صهیونیسم با عرفات و نزدیکان او.
4. اولویت دادن عرفات به تحرک سیاسی و رها کردن مبارزات مسلحانه.
5. تکروی در تصمیمگیریهای سیاسی و نقض مصوبات شورای ملی فلسطین.
6. حیف و میل اموال صندوق ملی فلسطین.
تلاشهای مقدماتی برای تشکیل جبهه انقاذ
به دنبال امضای توافق عمان توسط عرفات و شاه حسین در فوریه 1985، فتح و شورای انقلابی اعلام وحدت کردند. دو سازمان یاد شده پس از شش روز مذاکره در طرابلس پایتخت لیبی روز 18 فوریه 1985 با هدف قرار دادن مبارزه مسلحانه،وحدت میان دو سازمان خود را اعلام داشتند.
اعلامیه مشترک دو سازمان که از حمایت رهبر لیبی برخوردار بود اهداف عمده وحدت جدید را بشرح زیر مطرح ساخت:
1.تشکیل رهبری مشترک؛
2. تحقق وحدت میان دو سازمان طی چهار ماه؛
3. انقلاب سرهنگ ابوخالدالعهد سخنگوی رسمی.
بیانیه سازمان مذکور برای لغو توافق عمان و تقویت روابط مبارزاتی با سوریه با دیگر کشورهای پیشرو عرب توسط صد و شصت شخصیت فلسطینی مقیم سوریه از جمله دوازده عضو شورای ملی فلسطین امضاء شد.
سال تأسیس و مؤسسان
جبهه نجات ملی فلسطین سال 1985 موجودیتش توسط خالدالفاهوم در شهر دمشق سوریه اعلام شد.
مؤسسان این سازمان عبارتند از:
جبهه خلق برای آزادی فلسطین به دبیر کلی جورج حبش، الصاعقه به دبیر کلی عصام القاضی، جبهه خلق برای آزادی فلسطین (فرماندهی کل) به رهبری احمد جبرئیل، فتح انتفاضه به رهبری سرهنگ ابوموسی، جبهه مبارزات مردمی به دبیرکلی دکتر سمیر غوشه، جبهه آزادیبخش فلسطین به دبیرکلی طلعت یعقوب، شورای انقلابی فتح گروه ابونضال و حزب کمونیست به فرماندهی موقت.
تشکیلات اداری
روابط در جبهه بر اساس دمکراتیک تنظیم شده و تصمیمات بر اساس اتفاق آراء اتخاذ میگردد، و چنانچه اتفاق آراء در مسألهای محقق نشود، طرف معترض میتواند به طور مستقل نظرات خود را اعلام کند. کمیتههای این جبهه عبارتنداز: کمیته روابط خارجی، کمیته نظامی، کمیته تبلیغات، کمیته سازماندهی و فعالیتهای مردمی.
سلسله مراتب اداری جبهه نجات ملی فلسطین چنین بیان شده است:
1.رئیس مجلس ملی فلسطین که ریاست جلسات را بعهده دارد.
2. دبیران کل سازمانهای امضاکننده جبهه.
3.اعضای کمیته اجرایی ساف که برنامه سیاسی جبهه را امضاء کردهاند.
4.یک نماینده از هر سازمان که در کمیته اجرایی ساف عضویت ندارد.
5.جمعی از شخصیتهای مستقل فلسطینی که رهبری جبهه به اتفاق آراء آنان را انتخاب کند.
اهداف و وظایف
خالفالفاهوم، رئیس ملی فلسطین، وظایف جبهه انقاذ را به شرح زیر مطرح کرده است:
1.حمایت از "ساف " و برنامههای ملی آن و مصوبات مجلس قانونی و مقابله با کلیه طرحهایی که اصل تنها نماینده فلسطین بودن "ساف " را مخدوش میکند.
2.لغو توافق عمان (مصوب فوریه 1985)
3.ساقط کردن خط منحرف و بازگرداندن "ساف " به خط ملی و انقلابی.
4.استحکام بخشیدن به روابط استراتژیک انقلاب فلسطین با سوریه و نیروهای پایدار عرب و کشورهای سوسیالیستی به رهبری شوروی
5.مقابله با طرحهای تسلیمطلبانه امریکا و صهیونیسم و تشدید مبارزات مسلحانه علیه اشغالگران و اقدامات فاشیستی آنها.
وظایف و مأموریتهای جبهه انقاذ که رویکرد سیاسی آنرا تشریح میکند:
1.برقراری تماس با تمام گروهها و شخصیتهای ملی مخالف خط عرفات در داخل سرزمینهای اشغالی.
2.مقابله با خط آمریکا و رژیم اردن که هدف آن نابودی قضیه فلسطین است.
3.هماهنگی با جبهه دمکراتیک لبنان و جنبش امل به منظور توسعه عملیات مسلحانه علیه اسرائیل.
4.تقویت روابط با نیروهای ملیگرای مصری به قصد منزوی کردن رژِیم مصر تا لغو پیمان کمپ دیوید.
5.مقابله با دیدارهای فیمابین صهیونیسم و سرکردگان خط منحرف فلسطینی.
6.تقویت روابط با جنبشهای آزادیبخش عرب و سایر جنبشهای جهان.
وظایف رهبری انقاذ
1.اشراف بر اجرای برنامه سیاسی و طرحهایی که توسط رهبری ارائه میشود.
2.اشراف بر کمیتههای ویژه و ارگانهایی که تشکیل میشود.
3.تصویب لوایح و صدور دستور کار و تصمیمگیری.
4.تأمین منابع مالی لازم برای اجرای وظایف فوق.
بررسی وضعیت فعلی
جبهه خلق برای آزادی فلسطین به رهبری جورج حبش و جبهه مبارزات مردمی به رهبری سمیر غوشه از این سازمان جدا شدند. اولی جبهه انقاذ را قالب موقتی برای مقابله با توافق عمان و با هدف بازگرداندن "ساف " به خط صحیح قلمداد میکرد، در حالیکه فتح انتفاضه به رهبری ابوموسی و احمد جبرئیل آن را جانشین "ساف " میدانستند.
نقد و نتیجه
در حقیقت جبهه انقاذ سازمان ائتلافی از چند گروه مستقل دیگری بود، که هر یک هویت خاص و اهداف و برنامهها و برداشتهای مختص به خودشان را داشتند. اصطکاک منافع، ناهمگونی ساختار حزبی تضاد آراء و روند ناهماهنگ تصمیمگیری، چالشهایی پیش روی جبهه انقاذ گذاشت که در آخر انشعاب را به ارمغان آورد و سستی و ناکامی جبهه را درپی داشت.
وحدت فرمان و قدرت دستوردهی در سلسله مراتب اداری این جبهه وجود نداشت، بنای عملکرد آن در صحنههای سیاسی داخلی و خارجی ضعیف و فاقد اثرگذاری خواهد بود.
دو خلأ عمده افقهای روشن را به روی اینده جبهه بست که عبارتند از: متناسب نبودن ساختار تشکیلاتی و سازمانی آن با منازعه پیچیده فلسطین. و دیگر اینکه، مدیران عالی، میانی و اجرایی آن با دیدگاههای متفاوت و شخصیتهای گوناگون، تواناییهای اداره و رساندن جبهه را به اهدافش ندارند.
منبع اصلی خبرگزاری فارس به نقل از بانک مقالات جهان اسلام
در دوران دیکتاتوری رضاخان و بویژه ایام اقتدار پسرش محمدرضا پهلوی تا سپیده دم پیروزی انقلاب، بهائیت تسلطی بی چون و چرا و حضوری پر رنگ بر مقدرات و زندگی مردم مسلمان ایران داشت. در این دوران مردم همواره نظاره گر غارتگری بیت المال توسط بهائیان و حاکمیت این فرقه ضاله بر جریان تصمیم گیری و اجرای امور کشور بر اساس طرح و برنامه های غارتگرانه صهیونیستی و تلاش آنان برای از خودبیگانگی مردم، مخصوصا جوانان این آب و خاک بوده اند.
حبیب ثابت از جمله کسانی بود که با استفاده از سلطه ای که در دربار ایران داشت از هیچ گونه غارتی مضایقه نکرد.
حبیب ثابت معروف به پاسال از یهودیان بهایی شده و از اهالی همدان بود. او در ابتدای جوانی راننده ای ساده بود.بعد از ایجاد «شرکت امناء» در دوران رضاخان، با شرکت همکاری می کند و مسئول شرکت و امین جامعه بهائیان ایران می شود و با سرمایه شرکت به تجارت می پردازد. ثابت پاسال نماینده انحصاری شرکت فولکس واگن بود و بیش از صد شرکت لوازم آرایشی زنانه و مردانه را اداره می کرد که همگی زیرمجموعه شرکت فیروز بودند و دفاتر آنها در ساختمان هایی در خیابان طالقانی و جنب حضیرة القدس قرار داشت. پاسال برای اینکه از ایجاد مسجد یا یک مرکز ضد بهائیت در اطراف جلوگیری کند، تمام اراضی اطراف حضیرة القدس در خیابان سمیه و خیابان نجات الهی و خیابان طالقانی را خرید. اواخر دهه 1330 کارخانه روکش لاستیک اتومبیل جنرال تایر را ایجاد کرد و با استفاده از نفوذ بهائیان در دربار، مزایده روکش کردن لاستیک های فرسوده اتوبوسرانی را برنده شد و دهها میلیون تومان سود خالص نصیب خود و جامعه بهائیان کرد.بعد در سال 1340 به منظور گسترش کارخانه با رابر تایر که سهامش متعلق به یهودیان ایرانی تبار مقیم آمریکا بود،مشارکت کرد و کارخانه جنرال تایر و رابر ایران را احداث کرد و برای این کارخانه 600 میلیون تومان وام با سود 5/1 درصد از بانک صنعت و معدن، 250 میلیون تومان از بانک ملی و 150 میلیون تومان از بانک های دیگر وام گرفت.چند سال بعد برای گسترش شرکت 460 میلیون تومان دیگر از بانک صنعت و معدن وام گرفت.
منبع عکس موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
حبیب ثابت (ثابت پاسال) و ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا
ثابت پاسال اولین سرمانه داری بود که نمایندگی شرکت پپسی کولا را در ایران زد و اولین نوشابه گاز دار را در ایران تولید کرد و برای تبلیغ آن هر روز دانش آموزان را برای بازدید به کارخانه می آورد. وقتی مسئله بهائی بودن حبیب ثابت و کارکنان کارخانه فاش شد، مراجع تقلید این نوشابه را تحریم کردند و کارخانه با خطر ورشکستگی روبرو شد. پاسال برای حل این مشکل اسم نوشابه را به اسو (ESO) تغییر داد و با دستور شاه 250 میلیون تومان وام بلاعوض گرفت و تمامی کسانی که مانعی سر راه او بودند دستگیر شدند. چند ماه بعد از افشای بهایی بودن پاسال، تعدادی از بازاریان مومن اقدام به خرید اراضی مقابل کارخانه را کردند و در آنجا مسجدی به نام صاحب الزمان(عج) ایجاد کردند و با پخش بوشور و اعلامیه کوشیدند تا دانش آموزان بازدید کننده را آگاه سازند. مامورین ساواک برای بدست آوردن بهانه ای برای تعطیل کردن مسجد، در عرض چند ماه چندین آتش سوزی در کارخانه ایجاد کردند و فعالان مسجد را مقصر اعلام کردند و مسجد تعطیل شد.
ثابت پاسال با سرمایه بهائیان اولین کارخانه مونتاژ تلویزیون در ایران را ایجاد کرد و اولین فرستنده تلویزیون را وارد ایران کرد. از کارخانه «R.C.A» قطعه می آورد و مونتاژ می کرد و برای حل شائبه آمریکایی بودن آن نام آن را به «R.T.I» تغییر داد. فرستنده تلویزیون ثابت به نام کانال 3 معروف بود و تا سال 1347 مخرب ترین برنامه ها را پخش می کرد.
همچنین ثابت از شاه اجازه گرفته بود که برای کلیه لوازم مورد نیاز فرستنده ها هیچ گونه حقوق گمرکی نپردازد و وارد کردن دستگاه تلویزیون در انحصار او بود و هرکسی که می خواست دستگاه تلویزیون وارد کند،به ازای هر دستگاه بیش از 1000 تومان به ثابت می داد.بعدها قرار شد که ثابت بعد از 11 سال استفاده از فرستنده ها،آن ها را به دولت بفروشد که او هم آن ها را به قیمت روز دو فرستنده نو به دولت فروخت ولی کارکنان بهایی آن برای نفوذ در تلویزیون ایران در آنجا باقی ماندند. بعدها هم در سال 1350 شکایتی تنظیم کرد مبنی بر اینکه وزارت دارایی فقط پول دستگاه ها را داده و برای سرقفلی آن هزینه ای نپرداخته.ولی سرنوشت این شکایت هیچ وقت معلوم نشد.
بعضی از شرکت های متعلق به ثابت پاسال: شرکت ریش تراش فیلیپس، نمایندگی شرکت دارویی اسکوئیب (جابربن حیان کنونی)، نمایندگی شیرینگ آمریکا، شرکت دارویی ریختر آلمان، جانسون اند جانسون آمریکا و ...
ثابت به غیر از امور اقتصادی در کلیه امور تبلیغاتی این فرقه فعالیت داشت و فعالیت های تبلیغاتی زیادی برای بهائیان آفریقای جنوبی کرد. ثابت پاسال و خانواده اش آنقدر برای آمریکا مهم بودند که در موقع انقلاب، سولیوان سفیر کبیر آمریکا با ارائه گزارشی، امنیت آنها را به اطلاع رؤسای خود رساند و آنها را بابت این خانواده صهیونیست مطمئن ساخت.
منبع: بهائیان در عصر پهلوی ها
به قلم:احمد اللهیاری -عضو سابق کانون نویسندگان ایران-
دفتر پژوهشهای موسسه کیهان